English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3164 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
face dodge U گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demonstrated U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrating U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrates U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrate U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
deceive U فریب دادن حریف
deceived U فریب دادن حریف
jink U فریب دادن حریف
deceives U فریب دادن حریف
deceiving U فریب دادن حریف
outroll U شکست دادن حریف
shut down U شکست دادن حریف
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
match U وصلت دادن حریف کسی بودن
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
wipe out U شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
matches U وصلت دادن حریف کسی بودن
headman U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
headmen U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
tries U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
protection U سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
dump U شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
pretense U تظاهر
fakery U تظاهر
pretensions U تظاهر
semblance U تظاهر
pretension U تظاهر
eyewash U تظاهر
grimace U تظاهر
grimacing U تظاهر
grimaces U تظاهر
prudery U تظاهر
grimaced U تظاهر
effusions U تظاهر
effusion U تظاهر
display U تظاهر
pretence U تظاهر
pretences U تظاهر
pretenses U تظاهر
displayed U تظاهر
affectation U تظاهر
displays U تظاهر
displaying U تظاهر
make-believe U تظاهر
make believe U تظاهر
affectations U تظاهر
preciosity U تصنع تظاهر
affects U تظاهر کردن به
gleam U تظاهر موقتی
gleamed U تظاهر موقتی
gleaming U تظاهر موقتی
shams U تظاهر کردن
dissemble U تظاهر کردن
ostensive U تظاهر امیز
affect U تظاهر کردن به
simulations U وانمود تظاهر
simulation U وانمود تظاهر
sham U تظاهر کردن
pretend U تظاهر کردن
sham U تظاهر کردن
pass off <idiom> U تظاهر کردن
gleams U تظاهر موقتی
feign U تظاهر کردن
flashiness U خودفروشی تظاهر
feints U تظاهر به عملیات تظاهرات
feinting U تظاهر به عملیات تظاهرات
feinting U نمایش دروغی تظاهر
feinted U تظاهر به عملیات تظاهرات
feint U نمایش دروغی تظاهر
feints U نمایش دروغی تظاهر
ostentation U خود فروشی تظاهر
feint U تظاهر به عملیات تظاهرات
take a dive U تظاهر به ناک اوت
feinted U نمایش دروغی تظاهر
His liberalism is merely a pose [an act] آزادمنشی او فقط تظاهر است
She was pretending to be happy. U او [زن] تظاهر به شاد بودن کرد.
demonstrations U تظاهر به انجام عملیات کردن
demonstration U تظاهر به انجام عملیات کردن
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
To pretend sickness(ignorance). U تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
The demonstrators were waving the flags. U تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
put up a good front <idiom> U وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
To stage political demonstrations. U تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
To be a bit la – di – da . U «مکش مرگ ما» بودن ( پرافاده و اهل تظاهر )
one two U تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
quarterback draw U نوعی حمله که مهاجم پشت خط مرکزی با تظاهر به پاس عقب می رود و بعد خودبجلو میشتابد
He is a show-off. He likes to put on an act. He likes to show off. اهل تظاهر است [اهل نمایش وژست]
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
backslap U تظاهر بصمیمیت کردن چاخان کردن
adversary U حریف
adversaries U حریف
competitor U حریف
foes U حریف
challenger U حریف
challengers U حریف
foe U حریف
opponents U حریف
matches U حریف
match U حریف
competitors U حریف
opponent U حریف
rivalled U حریف
rivaling U حریف
d. cut d. U حریف
rivalling U حریف
rivals U حریف
rivaled U حریف
rival U حریف
adversarial U حریف
shadowed U چسبیدن به حریف
deliver a series of blows U بمباران حریف
shadows U چسبیدن به حریف
opponent U حریف طرف
targets U سینه حریف
shadow U چسبیدن به حریف
shadowing U چسبیدن به حریف
downfield U زمین حریف
head butt U با سر به حریف زدن
targetted U سینه حریف
targetting U سینه حریف
away U زمین حریف
charges U حمله به حریف
charge U حمله به حریف
he was too much for me U من حریف او نبودم
targeting U سینه حریف
targeted U سینه حریف
target U سینه حریف
copings U حریف شدن
copes U حریف شدن
adversaries U حریف کشتی
jacks of all trades U همه فن حریف
end U زمین حریف
dropped U جاگذاشتن حریف
drop U جاگذاشتن حریف
adversary U حریف کشتی
victims U حریف ضعیف
sell a dummy U فریفتن حریف
victim U حریف ضعیف
i cannot manage him U حریف او نمیشوم
razzle dazzle U فریفتن حریف
swingman U همه فن حریف
dropping U جاگذاشتن حریف
playing the man U بازی با حریف
cope U حریف شدن
opponents U حریف طرف
drops U جاگذاشتن حریف
coped U حریف شدن
ends U زمین حریف
ended U زمین حریف
jack of all trades U همه فن حریف
assumes U تظاهر کردن تقلید کردن
assume U تظاهر کردن تقلید کردن
bluffs U حریف را از میدان درکردن
scouts U ارزیابی حریف اینده
draws U رویارویی دو حریف در اغار
draw U رویارویی دو حریف در اغار
kin geri U لگد به بیضه حریف
cut down U زمین زدن حریف
intercepting U قطع پاسکاری حریف
utility U ذخیره همه فن حریف
intercepts U قطع پاسکاری حریف
hinder U مانع حریف شدن
mark U نشانه کردن حریف
scout U ارزیابی حریف اینده
scouted U ارزیابی حریف اینده
hindered U مانع حریف شدن
hindering U مانع حریف شدن
hinders U مانع حریف شدن
put the ball on the floor U رد کردن توپ از حریف
marks U نشانه کردن حریف
back sacrifice throw U افکندن حریف ازپشت
burn U امتیاز گرفتن از حریف
intercepted U قطع پاسکاری حریف
intercept U قطع پاسکاری حریف
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
stomach throw U افکندن حریف از پشت
sparring partner U حریف مشت بازی
kukutsu dachi U ایستادن در مقابل حریف
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1to take a spell at whell
1Poked back
4express, overexpression
2and had to spend a good hour tidying it up!!
2and had to spend a good hour tidying it up!!
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com